دختر که فیس بوکی شد مجبور می شود به نوعی
در مسابقه ای انتشار عکس های خصوصی خود شرکت کند
و به عواقب ذیل گرفتار می شود.
افزایش ترافیک بازدید وبلاگ و سایت خودرا با روش افغانی تجربه کنید!
در نظردارم روشهای استثنایی و مؤثر افزایش ترافیک بازدید سایت و وبلاگ را برای تان بنویسم. پیشاپیش از بابت اینکه ادبیات نوشتاری ام مثل خودم اجغ و جغ و ادبیات کارگری است و از کاراکترهای صفحه کلید برای چیدن جذاب حروف و ساختن کلمات و جملات جذاب نتوانم استفاده کنم پوزش می خواهم زیاد⚘⚘ ولی از بابت معرفی روشهای کاربردی افزایش ترافیک بازدید کنندگان تا جایی که عقل خودم کار می کند مطالب واقعا مؤثر و مفیدی را تهیه کرده ام اما با سبک و روش مخصوص خودم عرضه می دارم. اگر تا آخر این یاد داشت را با دقت بخوانید نکته های ناب افزایش ترافیک بازدید را مفت و رایگان به دست خواهید آوردツ
اینکه می گویم این روشها صددر صد مؤثر و افزاینده ترافیک بازدید بدون برو برگشت است، اولین دلیلش همین حضور افتخار بخش شما در این کلبه ای ساده ای یک کارگر وبلاگ نویس افغانی است که حتما از چهار راه گوگل تشریف آورده اید! پس شک نکنید که نکات ذیل در بالابردن آمار بازدید وبلاگ و سایت شما به گونه ای شگفت انگیز اثر خواهد داشت✌. خوب! برویم سراغ اصل مطلب:
یاد داشت را با یک سوال شروع می کنم:☽می دانید پربازدید ترین وبلاگ افغانی روزانه چند هزار بازدید دارد؟☾
سلام
امروز عروسیمه
نهار خونه پدر خانومم بودیم بعد از نهار عیال برداشتم بردمش ارایشگاه الان منتظرشم برم بردارم و باهم بریم عروسی اها راستی گلم گرفتم.
م.م النگو ع.آ. سیگار میکشید مادر بزرگ نان م.ل. نان تقسیم. ع.آ. زیر پیراهن ا.ح. شلوغ م.ل. گریه ماشین روشن
و امید و خدا
خاطررو اینجا سیو کردم
اینا اینجا باشه 10 سال دیگه برمیگردم میخونمش
ساعت 3:33 روز پنج شنبه چهارم مهر 1392
این گفتگو ازنخستین گفتگو های من با هنرمندان بود...۱۳۸۴
هومن ظریف
اکبر عبدی بعداز مدتها و برای اولین بار به عنوان کارگردان روی صحنه سنگلج رفته است و انگار قصد ندارد به این زودیها صحنه کمدی تئاتر سنگلج را رها کند.
هرچند بعداز سنگلج، فرهنگسرای بهمن نیز قصد میزبانی نمایش "اکبرآقا آکتورتیاتر" را دارد.
عبدی در نمایش اخیر خود در حالی کارگردانی تئاتر را تجربه میکند که برای سومین بار در نقش زن روی صحنه تئاتر میرود. کار همزمان در سه پروژه فیلم، سریال و تئاتر و اجرای سه نقش در روی صحنه تئاتر فقط ویژگی این هنرمند مطرح است.
در یکی از روزهای تمرین تئاتر، روی یکی از صندلیهای تالار سنگلج با اکبر عبدی به گفتگو نشستهایم:
س - اهل کجا هستید؟
ج - پدرم اردبیلی است و من و مادرم بچه تیردوقلوی تهران هستیم.
س - پس تشریف آوردید تهران؟
ج - تشریف نیاوردیم، تهران بدنیا آمدیم!
س - تعداد اعضای خانواده چند نفر هستند؟
ج - یک دختر دارم، یک دونه هم زن دارم.
س - چه شد که هنرپیشه شدید؟
ج - چندین دوره دارد. جرقه اول از یک مهمانی شروع شد. بعد در مدرسه و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ادامه پیدا کرد.
سپس اولین کار حرفهایام را اوائل انقلاب در تئاترشهر اجرا کردم. اسم آن نمایش "فیل در پرونده" اثر اوژن یونسکو بود. صادق هاتفی کارگردان، مرحوم رضا ژیان، مرحوم جهانگیر سمیعی فر، فیوضات و دیگران از همکاران آن نمایش بودند.
بعد سال 1359 با "مثلآباد" به تلویزیون راه پیدا کردم. و سال 1364 نیز با "اجاره نشینها" وارد سینما شدم.
س - از چه زمانی اکبر عبدی را همه میشناختند؟
ج - شروع آن با مثلآباد و محله بروبیا بود و "اجارهنشینها" و یکسال بعد از آن "اجارهنشینها" و "باز هم مدرسهام دیر شد" که با نمایش این آثار در خیابان مردم جلویم را میگرفتند.
س - همیشه چنین پرکارید؟
ج - وقتی شروع به کار میکنم، اینگونه میشود. من چند سالی است که کار نکردهام بعداز فوت برادرم، 15 اسفند 1380 بعداز 15 سال مجروحیت، کار را رها کردم و به خارج از ایران رفتم و در آنجا تصمیم گرفتم یک کار تئاتر را اجرا کنم.
س - و دومین بار نقش یک زن را اجرا کردید؟
ج - بله. و بعداز آن کار موفق، برگشتم به ایران و الان یکسال و نیم است که 3تا 4کار را همزمان انجام میدهم. هم اکنون روزها سریال "درمسیرباد" جوزانی و "اخراجیها" از ده نمکی را در برنامهام دارم و شبها هم مشغول تئاتر "اکبرآقا آکتور تیاتر" هستم.
س - تعامل شما با مردم چگونه است؟
ج - مردم خیلی با محبت هستند و کارخوب را میفهمند ولی برخی از مردم، بعضی اوقات یک خواستههای عجیبی دارند، مثلا در خیابان میگویند، فلان قصه را اجرا کن- ! گویا شرایط و جای کار را نمیسنجند. مثلا من وقتی در بهشتزهرا(س) قرار است آماده بشوم که غسل میت کنم، یکی درخواست میکند که "باز هم مدرسهام دیر شد" را برای بچهام اجرا کن!
س - چه شد کارگردانی تئاتر را قبول کردید؟
ج - همیشه فکر میکردم که وقتی سنآدم از 50سال و سی سال از عمر کاریام بگذرد، کارگردانی کنم. و چون از تئاتر بازیگری را شروع کردم دوست داشتم کارگردانی را نیز با تئاتر شروع کنم.
س - کاری بوده است که بعداز اجرای آن ناراضی باشید؟
ج - تقریبا هیچ کاری ، چون هرکاری که کردهام راغب به اجرای آن بودهام ولی برخی از اوقات درگیر کاری شدهام که از اول معلوم نبوده است که کار چگونه پیش می رود. میتوانم بگویم بدترین کار، اثری است که برای پول در آن نقشآفرینی کردهام البته سعی کردهام در همان وضعیت هم، خود را نجات بدهم و به صورتی نسبت به دیگران متمایز باشم. اگر هم بخواهم از سریالی با این ویژگیها اسمی بیاورم باید به "زیرآسمان شهر" اشاره کنم.
من اولین کار تلویزیونی خود را مدیون رضا ژیان هستم و چون ایشان در این سریال بازی میکردند وارد این مجموعه شدم. البته قرار بود، تهیهکننده و کارگردان، بگذارند تا کار را پیش ببریم و نویسندگی برعهده سروش صحت باشد ولی بعد از مدتی، ورق برگشت و کسانی دیگر برای این سریال نوشتند و ما مجبور بودیم ادامه بدهیم ولی خوشبختانه 20 قسمت از آن را بازی نکردم و 13 رجب تولد حضرت امیر(ع) در برنامهای زنده تلویزیونی از همه مردم عذرخواهی کردم.
من اولین و آخرین هنرپیشهای هستم که به خاطر بازی در یک کار ضعیف از همه عذرخواهی کردم.
س- چه نوع موسیقی را گوش میدهید؟
موسیقی کلاسیک ایرانی و نوعی از موسیقی که هویت داشته باشد را میپسندم.
س- از چه هنرمند ایرانی و یا خارجی تاثیر میپذیرید؟
همیشه سعی کردم خودم باشم و از کسی تقلید نکنم. شاید تقلید یک تیپ اجتماعی انجام بدهم ولی از یک بازیگر تقلید نکردهام.
در واقع اگر ادای کسی را در میاورم، ادای بازیگری را درنیاوردم که خودش داشته ادای شخص دیگری را در میآورده است.
س- مضمون "اکبرآقا آکتور تئاتر" میتواند به فیلم "هنرپیشه" مخملباف نزدیک باشد؟
کار هنرپیشه مخملباف به خودم نزدیکتر بود، در این نمایش هنرپیشه معمولی تئاتر لالهزار است. هنرپیشه معروفی نیست. زندگی این هنرپیشه بسیار معمولی است.
س- چرا کمتر برای کودکان بازی کردهاید؟
- اتفاقاً من از همه هنرپیشهها بیشتر کار کودک کردم. حتی سرمایهگذاری شخصی کردهام.
س- میشود نام ببرید؟
ج- تارزن و تارزان و دزد عروسکها و اخیراً استاد مرادیکرمانی به نام "گوشواره" به کارگردانی موسائیان و تهیهکنندگی روحا... برادری و گریم بسیار زیبای سعید ملکان.
س- چه زمانی اکران میشود؟
ج- شاید در جشنواره بینالمللی کودک در اصفهان شاهد اکران آن باشید.
س- هنر دیگر اکبر عبدی چیست؟
ج- سعی میکنم با معرفت، راستگو، انسان و دلرحم باشم. حداقل اگر هنرش را ندارم، از انسانهایی که این چنین هستند تقلید کنم.
س- اوقات فراغت خود را چگونه میگذرانید؟
ج- فیلم میبینم، مسافرت میروم. دید و بازدید. صله رحم خیلی دوست دارم. مسافرتهای دستهجمعی با اقوام میرویم. شاهعبدالعظیم، کوی بیبیشهربانو، قم، جمکران.
س- سینمای ایران را چگونه میبینید؟
ج- متاسفانه سینمای ایران به یک مثلث عشقی تبدیل شده است. یشتر دیالوگ است تا سینما. انگار برنامه رادیویی است.
به نظر من سخیفترین دیالوگ در آن جریان دارد. متاسفانه 10 سال است که سینمای ایران نسبت به دو دهه پیش بد شده است و تعداد فیلمهایی از این قبیل روزبهروز زیادتر میشود. چون کمخرج است و کم هزینه و زود ساخته میشود و گیشه آن هم بد نیست.
س- چه تئاتری را به تازگی دیدهاید؟
ج- اخیراً در خاک و افلاک بازی کردم و متاسفانه چون مشغول دو سه تا کار بودم جدیداً نمایشی را ندیدم و البته کاری بود از آقای دانشور که موفق به دیدن آن نشدم.
در واقع تئاتر ما هم از لحاظ مادی و هم معنوی مظلوم است. متولیان آن باید توجه بیشتری داشته باشند، مردم حمایت میکنند. اگر کار خوب باشد مردم چنان تشنه تئاتر هستند که حتی قهوهخانه زریخانم و کارهایی که در بولینگ عبدل اجرا میشود، را به عنوان تئاتر میبینند.
س- چه تئاتری را دوست دارید، روی صحنه ببرید؟
ج- نمایش "مشتی عباد"، کاری فولکلوریک آذربایجانی است که دوست دارم آن را با موزیک زنده و بسیار بزرگ روی صحنه ببرم و خودم نیز مشتی عباد را بازی کنم.
انشاءا... نمایش "اکبرآقا آکتور تئاتر" شروع گروه تئاتر تهران است. با اجازه از روح شادروان رضا ژیان اسم گروه را "تئاتر تهران" نامگذاری کردهام امیدوارم کارهای بعدی را نیز با این گروه اجرا کنیم.
س- "مشتی عباد" را در تالار وحدت اجرا خواهید کرد؟
ج- میشود آنجا نیز اجرا کرد. ولی در تالار وحدت توقع تماشاچی خیلی بالا میرود و من چون خود را درآن حد نمیبینم که کاری در خور آنجا روی صحنه ببرم، ترجیح میدهم در سنگلج و یا جای دیگری آن را اجرا کنم.
س- میانه شما با ورزش چگونه است؟
ج- کشتی را خیلی دوست دارم.در نوجوانی در رشته آزاد، فوق سنگین، زیر 16 سال، مقام دوم شهر تهران را کوهنوردی نیز انجام میدهم.
اکبر عبدی ۴ شهریور سال ۱۳۳۹ از پدر و مادری اردبیلی در تهران به دنیا آمد. وی پس از دریافت مدرک دیپلم از سال ۱۳۵۸ با نمایشهای آماتور فعالیت هنریاش را آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۲ به تلویزیون رفت و در مجموعه «محله برو بیا» (۱۳۶۳) و «بازم مدرسهام دیر شد» (۱۳۶۵) خود را به عنوان بازیگری مستعد و خلاق معرفی کرد.
عبدی با «جنجال بزرگ» خود را به عنوان بازیگر نقشهای کمیک شناساند. «جنجال بزرگ» ۶ سال پس از تولید به نمایش عمومی درآمد و عبدی در آن فاصله، در فیلمهای «مردی که موش شد»، «اجارهنشینها»، «گراند سینما و «ای ایران» بازی کرد که نقش او در همه این فیلمها کمدی بود.
او یکی از تاریخسازان سینمای ایران شد و در نسل جدید بازیگران پس از انقلاب پیشقراول محبوبیت بود. محبوبیت این بازیگر خوب سینمای ایران تا جایی پیش رفت که آوازهاش جهانی شد. فیزیک بدن و نوع گفتار او در نقشهایی که ایفا میکرد و همچنین حرکات زیبایی که به صورت و چهره خود در نقشهایش میداد، باعث شد که خیلی زود در ذهن ایرانیان بنشیند و از خاطرشان محو نشود.
وی بیشتر در نقشهای کمدی بازی میکند و فیزیک بدنی خاص و صورت وی امکان گریم و ساختن چهرههای گوناگون مانند نوجوانان و زنان را به وی میدهد.
عبدی در «اجارهنشینها»، «ای ایران»، «مادر»، «دلشدگان» (علی حاتمی) و «هنرپیشه» (محسن مخملباف ) قابلیتهای خود را در ایفای نقشهای متنوع کمدی اثبات کرد. همین قابلیت موجب شد که عبدی در «سفر جادویی» هم نقش کودکی خود را ایفا کند و هم نقش میانسالیاش را، همینطور در «آدم برفی» در دو نقش مردانه و زنانه تواناییهایش را نشان داد.
اکبر عبدی در سال ۱۳۶۸ برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی برنده سیمرغ بلورین نقش دوم مرد از هجدهمین جشنواره فیلم فجر شد.
نوشتن درباره عبدی آسان نیست، چراکه باید مطلبی را به رشته تحریر درآورد که لایق او باشد؛ لایق مردی که خوشیهایش را با ایرانیان تقسیم کرده و سالهای سال برای شادی آنها زحمت کشیده و عمر خود را در این راه صرف کرده است. مردی که از هیچ آغاز کرد، از کارگری در آهنفروشی و کار در تراشکاری و قالبسازی و در نتیجه به قله هنر ایران رسید... او نمونهای از صبر و تلاش یک مرد ایرانی است که فعل خواستن، توانستن است را به درستی صرف کرد.
بچه تهران، رگ اردبیلی
در چهارم شهریور ماه سال 1339 در محله صدرالاشراف، بین میدان شوش و خراسان به دنیا آمدم و دوران کودکی من در آنجا سپری شد تا اینکه به نازی آباد رفتیم. پدر و مادرم اصلیتی اردبیلی دارند. ما چهار برادر و یک خواهر هستیم که یکی از برادرانم در سال 1380 شهید شد. من، اشرف، اصغر، علی و ناصر.
*عشق به هنر در وجود اکبر عبدی از کجا سرچشمه گرفت؟
-از کودکی عاشق بازیگری بودم. یک روز مادرم سادات خانم دست مرا گرفت و به کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان در نازیآباد برد و در آنجا ثبتنامم کرد، تا با الفبای هنر آشنا شوم. مادرم آن سال چند تا از النگوهایش را فروخت و نام من را در آن کلاسها نوشت. یادم هست آن زمان آقای دادشکر مرا دید و گفت جلوی اکبر عبدی را هیچکس نگیرد و هرچه میخواهد در اختیارش بگذارید، او زمانی بازیگر بزرگی خواهد شد. بعد از آن هم که برای تست بازی در فیلم «چه کسی رئیس را کشت» نزد استاد بیضایی رفتم، ایشان فرمودند 20 درصد تواناییهای اکبر عبدی کشف شده است.
امیدوارم خداوند سلامتی و توانی بدهد تا بتوانم بیشتر از این کار کنم و اگر هم مجالی نبود بازهم خدواند را شاکرم که تا اینجا پیش آمدهام.
من در آن سالها همزمان با تحصیل، در آهنفروشی پسر عمویم شاگرد بودم و همچنین در رشته تراشکاری و قالبسازی تحصیل میکردم. گرچه در همان زمانها دوست داشتم استاد تراشکاری و قالبسازی شوم اما سرنوشت طور دیگری برایم رقم خورد و وارد دنیای بازیگری شدم.
*ورود رسمی به دنیای بازیگری برای شما چطور اتفاق افتاد؟
-در سال 1365 یک تله تئاتر تلویزیونی بازی کردم که فعالیتم به طور جدی از همانجا آغاز شد و رو به دنیای بازیگری آوردم. کارگردانی آن برعهده آقای لیقوانی بود، اولین سریال تلویزیونی من هم، «مثل آباد» بود.
*در شروع کارتان حضور در ژانر کودک را تجربه کردید. این گرایش شما به دلیل شرایط سنیتان بود یا روحیات طنز و کودکانهای که داشتید؟
-من کارم را با تئاتر کودک شروع کردم که در همان زمان کارهایمان ضبط تلویزیونی میشد. بعد هم که وارد عرصه نمایشهای تلویزیونی شدم بازهم در ژانر کودک کار کردم. آثاری مثل «محله برو بیا» و «محله بهداشت» یا حتی در مجموعه «مثل آباد» که برای قشر سنی بالاتر ساخته شده بود، نقش یک کودک را بازی میکردم و مرحوم داورفر نقش پدرم را بازی میکردند.
می خواهم بگویم که من باید نقشم را زندگی کنم تا هم خودم ارضا شوم و هم مخاطب! شاید بیشتر مردم ندانند وقتی من در مثل آباد نقش یک بچه 12 – 10 ساله را بازی میکردم، 27 ساله بودم. من حتی قبل از آن اجاره نشینها و ماموریت را بازی کردم ولی مردم بچه بودنم را باور کرده بودند.
*هنوز هم حس کودکانه دارید؟
-درون اکبر عبدی یک کودک است که هنوز بزرگ نشده و زمانهایی است که از کنترل خارج میشود اما با این حال من این کودک را کنترل میکنم که بزرگ نشود ولی برایش احترام زیادی قائلم.
*اکبر عبدی آن روزها مقابل دوربین بیشتر بازی میکرد یا الان که سالها بازیگری را تجربه کرده؟
-من نه الان و نه آن زمان جلوی دوربین بازی نمیکردم. زیرا نقشم را زندگی میکنم. اگر بازی کنم خسته میشوم و اگر خسته شوم خیلی زود میمیرم! بازیگری به طور ساده یعنی ادا درآوردن و تقلید کردن زندگی دیگران! مثلا در کاری قرار بود نقش یک قصاب را بازی کنم برای همین کار، رفتار و اخلاق یک قصاب را زیر نظر گرفتم و سعی کردم به بهترین شکل آن را تقلید کنم.
*اکبر عبدی چه مسیری را طی کرد تا به امروز رسید و شد اکبر عبدی؟
-من امروز نتیجه تلاش و کار مستمری را میبینم که در عرصه هنر بازیگری در سینما و تلویزیون برایم اتفاق افتاده است. با خودم رک بودم و به خودم به شدت راست میگفتم. کاری که به من نمیآمد، انجام نمیدادم و کاری که میتوانستم انجام دهم را امتحان میکردم تا بلکه موفق شوم و خوشحالم که معمولا هم این چنین میشد.
*با اینکه در این سالها شما را در نقشها و چهرههای مختلف دیدهایم، هنوز نقشی هست که بازی آن را تجربه نکرده باشید؟
-مردم همیشه به من لطف داشتهاند و لقب مرد هزار چهره را به من دادهاند. در دوران هنریام در گریمهای مختلفی ظاهر شدهام ولی چند تا رل است که همه بازیگرها با هر فرهنگی که دارند چینی، آفریقایی و کرهای عاشق بازی کردن آن هستند، نقشهایی مثل دیوانه، معتاد و یکی هم بازیهای دو جنسی. جذابیت این نقشها به آن دلیل است که هم برای بازیگر جای کار دارد و هم اینکه علامت سوالی برای مخاطب دربردارد که میخواهد با داستان تا انتها پیش برود.
به تازگی صحبتهایی با استاد داوودنژاد عزیز انجام دادهایم که قرار است مجموعهای را با هم کار کنیم که من در آن نقش سه پیرزن را بازی میکنم. البته داستان دو وجه دارد که در وجه اولش چهره واقعی من را میبینید و در وجه دیگرش شاهد این خواهند بود که همزمان در نقش سه پیرزن ظاهر میشوم.
*برای پذیرفتن یک نقش در سینما و تلویزیون چه معیارهایی دارید؟
-فضای کار، عوامل گروه و همچنین کارگردان خوب در انتخابم مؤثر است.
*شما طیف متنوع و پر تعدادی از نقشها را بازی کردهاید، از کودک دبستانی تا نوجوان، پیرمرد و حتی زن، چگونه به چنین سطحی از توانایی رسیدهاید؟
-این امر به دلیل ممارستی است که در کارهای هنری داشتم و دارم البته همهاش لطف خداوند است. خدا را شاکرم و سعی و تلاش میکنم که موفق باشم.
*در کدام یک از کارهایتان، نقشی را که ایفا میکردید، نزدیک به خود اکبر عبدی بود، یعنی در قالب خودتان فرو رفتید؟
-در بیشتر فیلمها، بخشی از ذات من در آن وجود دارد، یعنی میخواهم بگویم در نود درصد فیلمهایم، اکبر عبدی واقعی وجود دارد. نه من بلکه تمامی هنرپیشهها به همین شکل هستند اما اینکه صددرصد اکبر عبدی در قالب تمام نقشهایم باشد چنین چیزی وجود ندارد.
*سطح کیفی آثار طنز و کمدی تولید شده در کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
-متاسفانه تلویزیون سطح سلیقه مردم را پایین آورده است. ساخت و پخش مجموعههای طنز هرشبی باعث شده تا فرهنگ نادرستی از طنز بین مردم رواج پیدا کند. البته توقعی هم نیست چراکه با فرصت کم نمیتوان کار ماندگار انجام داد. این کارها با همان سرعت که بین مردم رواج پیدا میکند با پایان پخش آن نیز خیلی زود از یاد مردم میرود.
ولی هنوز که هنوز است مردم وقتی با من برخورد دارند «بازم مدرسهام دیر شد» را یادآوری میکنند. کار بزن برویی سطح سلیقه مخاطب را پایین میآورد و اینجاست که مردم نمیتوانند فرق طنز و هجو و هزل را از هم تشخیص دهند. من خودم یک بار در چنین مجموعههایی حضور داشتم و بعد از آن نیز در یک برنامه زنده تلویزیونی که در روز ولادت حضرت علی (ع) پخش شد از مردم عذرخواهی کردم و اعتراف کردم که فقط به خاطر پول قبول کردم در آن مجموعه بازی کنم.
*از حضور در یک ژانر خاص احساس محدودیت نمیکنید؟
-شاید زمانی که جوانتر بودم فکر میکردم در ژانر طنز محدود شدم و فرصت رشد ندارم اما حالا که به این سن و سال و تجربه رسیدهام میفهمم که راه را درست آمدهام و انتخاب درستی داشتهام. به نظرم ژانر طنز دنیایی بسیار وسیع و گستردهای است که جای کار زیادی دارد.
علاقه من به این ژانر یک دلیل خیلی مهم نیز دارد و آن اینکه کار در این وادی اجازه نمیدهد کودک درونم رشد کند که همیشه آن را کودک نگه میدارد و این برای من نعمت بزرگی است.
*چرا در عصر حاضر آثار طنز بیش از پیش مورد توجه مردم قرار میگیرد؟
-طنز در ایران تاریخ خاص خود را دارد. مثلا وقتی از 70 سال پیش پایه هنرهای نمایشی معاصر و سیاه بازی در ایران بنا نهاده شد، طنزهایی به مخاطب ارائه میشد که حاوی مسائل اجتماعی و فرهنگی بود و با زبان و نیش و کنایههای خاصی حرف خود را میزد. وقتی یک نوکر سیاه مقابل شاه یا وزیر قرار میگرفت و حرف خود را با متلک میزد، این حرفها برای مردم جذابیت خاصی داشت چراکه مردم دوست دارند شاهد و ناظر حرفها و رفتارهایی باشند که نمیتوانند به راحتی آنها را بیان کنند. مردم کمدی سیب زمینی نمیخواهند.
*آیا اکبر عبدی از ابتدای بازیگری تاکنون به آنچه که خواسته رسیده است یا خیر؟
-به نظر من هیچ هنرمندی نمیتواند بگوید من آخرش هستم، هنر بینهایت است و تمامی ندارد. بزرگان این حرفه نیز نمیتوانند بگویند که ما رسیدیم به انتهای خط... برای مثال یک گریمور به اندازه کل انسانهای روی زمین نمیتواند گریم کند. یک گریمور، هر چقدر هم که پرکار باشد، مگر چند نفر را میتواند گریم کند، نهایتا یک میلیارد نفر را، پس پنج میلیارد نفر دیگر میمانند.
اگر یک بازیگر، در طول عمر دوران کاری و زندگیاش برای مثال در هزار نقش بازی کند، چه ربطی به دیگر انسانها دارد یا یک نویسنده هیچوقت نمیتواند بگوید من تمام قصهها را نوشتم. هر هنرمندی چه در رشته عکاسی، چه نقاشی، چه خطاطی و دیگر هنرها نمیتواند بگوید دیگر تمام شد بلکه باز هم ابتدای کار است. فکر میکنم که مردم مرا در این قالب پذیرفتند و به من عادت کردهاند، به هر حال خداوند این لطف را در حق ما کرد که مردم را بخندانم و دلهایشان را شاد کنم.
البته در حوزه کار هنری نمیشود نظری داد. به نظر من هنر هیچ وقت پایانی ندارد و تا زمانی که دنیا وجود دارد هنر نیز وجود دارد. فکر نمیکنم برای هنرمند پایانی نیز وجود داشته باشد. در گذشته بزرگان این حرفه یعنی قدیمیها آمدند، کار کردند، سپس ما آمدیم و راهشان را ادامه دادیم و بعد از ما هم عدهای میآیند و راهمان را ادامه میدهند. به نظرم هیچ هنرمند و بازیگری نمیتواند بگوید به آخر خط رسیدهام زیرا هنر بی نهایت است و تمامی ندارد.
*قابل دفاعترین اثر خود را کدام کارتان میدانید.
-نمیتوان انتخاب کرد. هر فیلمی حرف خاص خودش را میزند و پیام خودش را دارد. «آدم برفی» ، «مادر»،«اخراجیها»، «هنرپیشه» و... همه آثاری هستند که من برای آنها زحمت کشیدهام. البته شاید خیلی از آنها برای مردم جنبه طنز داشته ولی من به همه این آثار کاملا جدی نگاه کردهام چرا که با همه آنها زندگی کردم. حتی بدترین کارم که سطح کیفی بسیار پایینی داشته برایم جدی است چراکه بالاخره برایش زحمت کشیدهام.
برایم فرقی نمیکند دوربینی که مقابل آن بازی میکنم ویدیو است یا نگاتیو، مهم این است که من کارم را درست انجام بدهم. همیشه سعی کردهام جدا از بازی در انتخابهایم دقت کنم، در مقابل دوربین فیلمبردارهای حرفهای بازی کنم و خودم را به گریمورها و طراحان لباس کارکشته بسپارم.
* چرا بعد از فیلم «هنرپیشه» کار خوب نکردید، خیلیها میگفتند اگر برای حضور در این فیلم از جشنواره جایزه میگرفتید مسیر کاریتان عوض میشد؟!
- اگر میگرفتم هم اتفاقی نمیافتاد...
* گرایش تهیهکنندگان سینما را به کسب درآمد و کم توجهی به بالا بردن کیفیت فیلمهای تولیدی چطور ارزیابی میکنید؟
- سینما در جهان نیز یک صنعت است، شما وقتی فیلمی دارید که با حداقل نیرو و امکانات جمع و جور ۴۰۰ میلیون هزینه دارد حتما باید این مبلغ را در بیاورید و برای همه عوامل فیلم باید سوددهی داشته باشد در غیر این صورت کار بعدی وجود نخواهد داشت، این هنر – صنعت با برنگشتن سرمایه نابود میشود.
ما نمیتوانیم فقط از دریچه هنر به سینما نگاه کنیم حتی اگر دولت بخواهد سوبسید بدهد تا از لحاظ معنوی مخاطب را حمایت کند کم میآورد.
*راستی شما اخراجیها را دوست دارید؟!
-اخراجیها 1 را دوست دارم اما از دومی به بعد مسیر اخراجیها تغییر پیدا کرد.
*اصلا چطور شد که تصمیم گرفتید با دهنمکی و گروهش کار کنید؟
-شروع کار من با اخراجیها به واسطه آقای کاسه ساز، تهیهکننده کار بود. ایشان لطف کردند و فیلمنامه را پیشنهاد دادند و من نیز بازی کردم. همه چیز خوب بود و از حضورم در این گروه راضی بودم. برای همین در اخراجیهای 2 هم حضور یافتم ولی از اواسط اخراجیهای 2 همه چیز عوض شد و آقای دهنمکی تحت تاثیر یکی از بازیگران قرار گرفت. اتفاقات دیگری افتاد و همه چیز شد مافیا بازی که اصلا دوست ندارم راجع به آن صحبت کنم چون خاطرات خوبی را برایم یادآوری نمیکند.
در اخراجیهای 3 نیز دیدم چه من باشم و چه نباشم از صحنهها و اضافات اخراجیهای 1 استفاده میکنند و یک بایرام لودر میسازند. من نیز گفتم میروم تا چندرغاز گیرم بیاید. فقط به خاطر پول رفتم و در کل، طی 4 جلسه فیلمبرداری در این فیلم حضور داشتم.
* ولی همه مردم بر این باورند که محوریت طنز سهگانه اخراجیها روی دوش اکبر عبدی بود و خیلیها به خاطر وجود شما به تماشای این فیلم نشستند.
- البته این لطف مردم است ولی به نظرم من اخراجیها به واسطه داشتن سوژه خاص و بکر حتما موفق میشد چه من در آن بازی میکردیم و چه کس دیگری در آن ایفای نقش میکرد. درست است که اخراجیها کار پرستارهای بود ولی جذابیت آن بیشتر به دلیل داستان نو و تازه آن بود. شوخی با مسائل جدی که تا به حال به آن پرداخته نشده، همیشه مورد توجه مردم قرار میگیرد. مثل «لیلی با من» است و «مارمولک».
برخیها فکر میکردند اخراجیها به واسطه داشتن بازیگر زیاد توانست به موفقیت برسد برای همین دست به تقلید و کپی برداری زدند و این کار خیلی زشتی بود. اسم فیلم را مثل اخراجیها گذاشتند افراطیها و حتی لوگوی آن را تقلید کردند ولی دیدید که کار چقدر ضعیف از آب درآمد.
*فکر میکنید جامعه ما ظرفیت دیدن فیلمهای طنز با مضمون سیاسی را دارد؟
-مردم از یکنواختی و فیلمهای آبدوغ خیاری خسته شدهاند و میخواهند حرف تازه بشنوند. حرفهایی درباره سوژههایی که تا به حال در مورد آنها صحبت نشده است. الان دیگر سبزی فروش و بقالیهای ما هم برای خودشان کارشناس سیاسی شدهاند و میتوانند مسائل را تحلیل کنند. برای همین بود که اخراجیهای 3 مخاطب خودش را پیدا کرد.
*اخراجیها در 3 تمام میشود یا این قصه هنوز سر دراز دارد؟
- ده نمکی با من در مورد اخراجیهای 4 صحبت کرده و قرار است دوران پس از مرگ اخراجیها به تصویر کشیده شود. بازهم معتقدم که اخراجیهای 4 به موفقیت میرسد و مخاطب خودش را جذب میکند.
*پیشنهادی هم به دهنمکی دادهاید تا کار جذابیت بیشتری پیدا کند؟
-در اخراجیهای 2 وقتی فیلمنامه را با دهنمکی مرور میکردیم به او پیشنهاد دادم که برای جذاب شدن داستان بخش خانوادگی آن را پررنگ کند و سوژه هواپیما ربایی را به او دادم ولی ایشان هیچ وقت به این موضوع اشاره نکرد و نگفت ایده از من بود و آن را به نام خودش تمام کرد اما در مورد کلیت کار صحبتهایی با هم کردهایم.
*چرا هیچ وقت سه گانه اخراجیها در جشنواره مورد توجه داوران قرار نگرفت؟
برای خودم من هم جای سوال است و من هم مثل شما دوست دارم بدانم چرا هیچ وقت اخراجیها مورد توجه جشنوارهها قرار نگرفت. اگر با کارگردان مشکل دارند، دلیل نمیشود که بازی بازیگران، کار تصویربردار، گریمور، طراح و سایر عوامل را نادیده بگیرند. اخراجیهای 2 بدترین فیلم از نظر داوران جشنواره شد اما فیلم منتخب مردم لقب گرفت و رکورد فروش فیلم را در تاریخ سینمای ایران شکست!
* جالب است ده نمکی سر «آدم برفی» عوامل فیلم را خیلی اذیت کرد اما بعد با شما در سه فیلم همکاری کرده است.
- آدمها مجرم نیستند و تغییر هم نمیکنند! شاید اگر از ده نمکی سوال کنید، خیلی کارها را قبول نداشته باشد و بگوید اصلا من نبودم یا اینکه بگوید اشتباه کردم.
*ده نمکی را چقدر میشناختید؟
-من ده نمکی را از سالها پیش میشناختم و چند سال قبل از ساخت اخراجیها در جریان فیلمنامه آن بودم.
*شما در آدم برفی هم میتوانستید یکی از برندگان سیمرغ باشید اما این فیلم هم سرنوشت جالبی در جشنواره پیدا نکرد.
-آن فیلم را از بخش مسابقه خارج کردند و نه در مورد من بلکه درباره همه عوامل مثل بازی فوقالعاده قشنگ پرویز پرستویی و استاد ارجمند، به آن ظلم شد.
*اما شما بعد از آدم برفی سراغ نقشهای اینچنینی نرفتید؟!
-صبر کنید یک کار هست که آقای جیرانی نوشته و یک طرح هم خودم دارم که خیلی دوست دارم آن را بازی کنم، مردی است که از بیست و چند سالگی به بعد تغییر جنسیت میدهد که آن را بازی خواهم کرد.
*در چند سال اخیر همیشه از وضعیت مالی سینما و چرخه مالی آن گلایه داشتهاید. موافق هستید که خیلی از اوقات مسائل مالی کیفیت آثار تولیدی را تحت تاثیر خود قرار میدهد؟
-تهیهکنندهها همیشه به فکر بازگشت سرمایه خود هستند و این امر بسیار طبیعی است و میخواهند که از کمترین سرمایه بیشترین سود را ببرند. در هر تجارتی هیچ کس به دنبال ضرر و زیان نیست، همه میخواهند سود کنند. حالا اگر همین تهیهکننده، کارگردان باشد قطعا این مسائل مالی روی کارش تاثیر خواهد گذاشت. مثلا کارگردان در صحنهای اصرار داشته که حتما باید اصل آفتابه ناصرالدین شاه در صحنه حاضر باشد ولی وقتی خودش در جای تهیهکننده قرار گرفته همان صحنه را با شلنگ معمولی فیلمبرداری کرده یا همه فکرش این بوده که به جای چلوکباب به عوامل، قیمه بدهد تا هزینههایش را به حداقل برساند.
البته متاسفانه از این دست کارگردانهایی که هیچ وقت کیفیت کارشان را فدای مسائل مادی نمیکنند بسیار کم داریم! مثلا استاد بیضایی، استاد تقوایی و استاد میرباقری حتی اگر خودشان تهیهکننده باشند کیفیت کارشان را فدای مسائل مادی نمیکنند. چندبار خودم در مقام تهیهکننده یا شریک سرمایهگذاری کردهام ولی همیشه به فکر کیفیت کارهایم بودهام.
اخیرا یک کار سینمایی داشتم به نام «استخوانهای بابام» که در سرمایهگذاری آن شریک بودم. تا همین الان یک بار هم زنگ نزدهام بپرسم بعد از اکران کار چقدر سود کرده و به چه درآمدی رسیده است.
*از تجربه کارگردانی خود در تئاتر به نام «اکبر آقا آکتور» تئاتر برایمان سخن بگویید.
-نمایش «اکبر آقا آکتور» تئاتر توسط خودم کارگردانی شد. این نمایش در تالار سنگلج تهران اجرا شد و طی ۱۸ ماه با ۱۲۷ اجرا و ۱۱۴ میلیون تومان تاکنون پر فروشترین نمایش تاریخ تئاتر ایران بوده است. در این چند سال پیگیر فروش گیشه این تئاتر بودم ولی مرکز هنرهای نمایشی هنوز مبلغی به ما نداده است. آنها با این برخوردشان کاری میکنند که دوستان بازیگر و هنرمند میترسند، تئاتر کار کنند.
*نشان دادید که میتوانید کارگردان قهاری هم باشید.
-من کارگردانی نکردم بلکه سعی کردم آن آدمهایی که قرار است بازی کنند را دقیقتر انتخاب کنم. اگر بهرام بیضایی در تئاتر کارگردانی میکند و بگویم من هم کارگردانی میکنم، به عقیده خودم، کمی نامردی است و به نظر من به آقای بیضایی بیاحترامی میشود. من سعی کردم تنها نقشها را درست انتخاب کنم، بچهها کار خودشان را میکردند و من تنها کار نظارتی انجام میدادم.
*الان فعالیتی هم در تئاتر دارید؟
-تئاتری را تمرین و آماده نمایش میکنم به نام «سر پیری و معرکه گیری» که در آن نقش پیرمردی را بازی میکنم که علیرغم داشتن 2 همسر چشمش به دنبال دخترخانمی است تا او را به عنوان زن سوم اختیار کند. در این نمایش یک خواهر و یک پسر دارم که نقش آنها را نیز خودم بازی میکنم.
* در یک فیلم سینمایی به همراه دخترتان به ایفای نقش پرداختهاید. درباره آن توضیح دهید.
-در فیلم سینمایی «سرخابی» که اولین کار آقای محمد آهنگرانی است به همراه دخترم المیرا حضور پیدا کردهام و در فیلم هم در نقش دختر و پدر ظاهر شدهایم. در چند صحنه از فیلم با هم بازی داشتیم که وقتی کار المیرا را دیدم بسیار پسندیدم. حتی روزهایی که من سرصحنه نبودم کیفیت بازی او را از دستیار کارگردان و سایر عوامل جویا شدم که همگی از تواناییهای او میگفتند.
*از بازی دخترتان بیشتر برایمان بگویید.
-المیرا قبلا تئاتر دانشجویی کار کرده و ژانر طنز را و درام را خوب میشناسد و درک میکند. من چند بار کارهای دانشجویی را دیدهام و خودم نیز تعجب کردم که دخترم اینقدر خوب پیشرفت کرده و تواناییهای زیادی دارد.
من هیچ گاه نخواستم از جایگاه خودم برای ورود او به دنیای بازیگری استفاده کنم. هرچند قبل از این هم چند کار به او پیشنهاد شده بود ولی نخواست که کار کند. البته ما هیچ وقت مسائل کار را در فضای منزل دنبال نمیکنیم و در خانه فقط پدر و دختر هستیم.
*نظرتان درباره نسل سومیها چیست؟
-هجوم ماهواره و پخش برنامههای غیر اخلاقی که از آن طرف آب میآید، باعث شده که نسل سوم در خطر تهاجم فرهنگی قرار بگیرد و اگر به خود نجنبیم و جوانان این روند را طی کنند، ما در آینده دست خالی خواهیم شد.
*از برادر شهیدتان کمی برایمان صحبت کنید.
-اصغرآقا در تیپ 55 هوابرد شیراز در سال 1363 در منطقه فکه مجروح شد. یک ترکش در نخاع و یکی در پای راست، همچنین موج انفجار او را گرفته بود و شیمیایی شده بود. او از من کوچکتر بود و زمانی که در فکه به شدت مجروح شد، 18 سال بیشتر نداشت که سرانجام در 15 اسفندماه سال 1380 شهید شد. در سال 1363 که این حادثه برای او اتفاق افتاد، وی را همراه شهدا حساب کرده بودند چراکه فکر میکردند شهید شده اما راننده متوجه میشود که اصغر زنده است، از این رو بلافاصله او را به بیمارستانی در اهواز و پس از سه روز او را به اصفهان منتقل میکنند و از آنجا هم منتقل میشود به بیمارستان نیروی هوایی.
برادرم وصیت کرده بود که در مقبره خانوادگی، او را خاک کنیم. پس از شهید شدنش، بنیاد گفت که نبش قبر کنیم و او را در مزار شهدا خاک نماییم، مادرم هم گفت: اصغر وصیت کرده که از من افراد شایستهتری هستند که در مزار شهدا به خاک سپرده شوند. از وی دو فرزند به یادگار مانده است که این افتخار نصیب من شد تا از آنان نگهداری کنم. ادامه دادن راه شهیدان و آدمهایی مثل برادرم سخت است. آنها طی ۸ سال دفاع مقدس جنگیدند که کار سختی است و هر کسی نمیتواند راه آنها را ادامه دهد. امیدوارم روح برادرم شاد باشد و خانوادهاش همیشه سالم و سلامت باشند.
*شخصیت بایرام لودر در اخراجیها به شدت در بین مردم جا افتاد و با استقبال مخاطبان مواجه شد. بایرام لودر از کجا آمد؟
-من بزرگ شده جنوب شهر هستم. اگر دقت کنید در محلههایی مثل جوادیه، فلاح و نازی آباد بسیار بودند جوانانی که با مرام و لوتیگری خاص خود دل پاکی داشتند و مهمترین شاخصه آنها شجاعت و وطن دوستیشان بود. بایرام لودرها جوانان بیشیله پیلهای بودند که هنوز کودک درونشان زنده بود و روحی آسمانی داشتند. این محلههایی که نام بردم بیشترین شهید را در زمان جنگ دادند و این حاکی از فضایی معنوی و پر از معرفت و لوتیگری در این محلهها بود.
*راستی چرا به کارگردانی روی نمیآورید؟
-وقتی روی صندلی کارگردانی بنشینی دیگر کمتر پیش میآید که برای بازی سراغت بیایند و برای همین میترسم کمکم از یاد بروم. دوست دارم بیشتر بازی کنم.
*به عنوان یک بازیگر که جامعه هنری او را قبول دارد، به جوانان علاقهمند به بازیگری چه نصیحتی دارید؟
-جوانان علاقهمند به بازیگری و آن جوانانی که دوست دارند وارد سینما شوند اگر واقعی، درست و دقیق همه چیز را ببینند بهتر میتوانند نقش انتخاب کنند و اگر به جایگاهی رسیدند باید قدر آن را بدانند.
*گویا در نوجوانی اهل ورزش به خصوص کشتی بودید.
-بله و همیشه با بچهها ارتباط خوبی داشتم و الان هم دارم. ماهانه یکبار با جمع کشتیگیران ناهار میخوریم، با دوستانی چون فریدون حبیبی، علیرضا دبیر، علیرضا رضایی، عباس جدیدی و...
*طرفدار فوتبال هم هستید؟
-فوتبال را دوست دارم و اخبار آن را دنبال میکنم، ضمنا استقلالی هستم. به نظرم در فوتبال ایران یک علی دایی وجود دارد که هیچ وقت تکرار نخواهد شد.
ترینهای دنیا با اکبر عبدی
مهربانترین آدمها: مادرها
هیجان انگیزترین آدمها: کسانی که دوستشون داریم
خسیسترین آدمها: تهیه کنندهها
بیمزهترین آدمها: اکبر عبدی
خوشقولترین آدمها: من که نیستم ولی اونهایی که هستند دمشون گرم!
خوش حسابترین آدمها: آقای اسکندری
غیرقابل تحملترین آدمها: اونهایی که فکر میکنند خیلی خوشمزه هستند
شوخترین آدمها: همه اصفهانیها
محترمترین آدمها: پزشکان
پولدارترین آدمها: فوتبالیستها
قدیمیترین آدمها: استاد مشایخی، رشیدی، کشاورز و نصیریان
زیباترین آدمها: همه میگن دخترشون، منم میگم المیرا
مدیونترین آدمها: فرزندان به پدر و مادرها و شاگردها به معلمان و استادان
احمقترین آدمها: کسانی که عاشق نشوند و از دنیا بروند
سیاسیترین آدمها: زبلترین و ناقلاترین آدمها
حاشیهدارترین آدمها: سیاسیون
سادهترین آدمها: کارگرها، رفتگرها
آثار اکبر عبدی به روایت کلمه
بازم مدرسهام دیر شد: کودکی
محله برو بیا: بچه محلهای قدیم
هنرپیشه: درون و بیرون اکبر عبدی
آدم برفی: عشق، دوست داشتن
مادر: همهاش راستی و حقیقت بود
سفر جادویی: سرگرم کننده
افراطیها: هیچی، یک کار شرم آور!
اخراجیهای 1 : پایهای برای پولدار شدن بعضیها
اخراجیهای 2 :سوء استفاده از اخراجیهای1
اخراجیهای 3 : دیگه شد طمع و اینکه خواستند جیبشان را پر از پول کنند
اخراجیهای 4: ادامه همان پولدار شدن
بایرام لودر: یه بچه ساده که هنوز بزرگ نشده!